شهرها و داستانها
شهرها همیشه حسهایی متفاوت برمیانگیزند. آدم بعضی شهرها را دوست دارد. نسبت به بعضی جاها حس نوستالژیک دارد. بعضی تازگیِ دعوتکنندهای دارند و قدم گذاشتن در برخی شهرها بهمعنای ورود به سرزمین رؤیاهاست. آدم از بعضی شهرها بدش میآید. شهرهایی هستند که حس انزجار را بیدار میکنند، شهرهایی بیگناه که بار خاطرات بد تاریخی و فردی را بر خود حمل میکنند.
(ادامه…)داستان نویسی به مثابهٔ گزارش نویسی
آیزاک باشویس سینگر در مصاحبهای با هارولد فلندر میگوید:
واقعیتها هرگز کهنه یا ملالآور نمیشوند ولی تفسیرها همیشه، بله.
وقتی نویسندهای سعی میکند بیش از حد توضیح بدهد و از روانشناسی
استفاده کند، در همان ابتدای کار دیگر زمانش گذشته است. تصور کنید که هومر کارهای
قهرمانهایش را براساس فلسفه یونان، یا روانشناسی زمانه خود توضیح بدهد.
(ادامه…)